moshaver20

ساخت وبلاگ
اگر تله‌ای دارید دنبال دلایل و شواهدی باشید که نشان دهد تله شما درست، سودمند و واقع بینانه نیست. یک روش می‌تواند این باشد که استدلال‌هایی بر علیه تله خود بیاورید؛ دلایلی منطقی که تله‌های شما را زیر سوال می‌برند.

مثلا دنبال تفسیرهای مثبت، منطقی و متفاوت‌تری از زندگی و رویدادهای آن باشید. چرا فکر می‌کنید فقط یک تفسیر برای یک اتقاق وجود دارد؟ مثلا اگر شخصی، شما را ترک کرده‌؛ چرا فکر می‌کنید همه شما را رها می‌کنند؟ آیا با این افکارتان به نتایج سودمند و ارزشمندی در زندگی می‌رسید؟

خودتان را یک انتخاب‌گر فعال در روابط بدانید؛ نه یک تسلیم شده‌ی منفعل! منتظر نباشید تا تله‌ی شما، برایتان آدمهای مشابه‌ای را انتخاب کند و بعد شما تفسیر کنید که همه من را ترک می‌کنند یا هیچ‌کس من را دوست ندارد یا همه می‌خواهند به من آسیب بزنند!

آگاه باشید که تحت چه شرایطی، روابط خود را انتخاب می‌کنید و با چه توجیهاتی، به روابط خود ادامه می‌دهید. مثلا وقتی تله نقص و شرم دارید در روابطی می‌مانید که شما را تحقیر می‌کنند و حتی عشق را برابر با کنترل و فشار، تفسیر می‌کنید! پس باور و رفتار شما در خدمت تله عمل کرده و به تداوم آن کمک می‌کند‌.

از شما می‌خواهم که با جدیت تمام با تله خود وارد بحث و جدل شوید! اصلا تصور کنید تله خود را می‌خواهید در محکمه ذهنتان، محاکمه کنید. چه دلایل و شواهدی، علیه او می‌آورید!؟ ممکن است حتی صدایتان را بلند و خشم خود را بر سر او خالی کنید! بهتر است تله را از خودتان جدا تصور کنید تا بهتر اثرات آن را بر خودتان بررسی کنید.سوالات قبل ازدواج 

به این توجه کنید که تا حالا تجارب شما چگونه در جهت تایید تله‌های شما بوده‌اند و اگر چنین نبود چه تغییراتی در زندگی‌ شما رخ می‌داد؟ احتمالا این روابط مخرب را نداشتید! یا رشته مورد علاقه‌اتان را ادامه می‌دادید! یا کار چالشی‌تری انتخاب می‌کردید! تله‌ها، انتخاب‌های شما را در زمینه روابط، شغل، ازدواج و... تحت تاثیر قرار می‌دهند و در مقابل، انتخاب‌های منفی نیز تله‌های شما را تقویت می‌کنند.

آیا کسانی که انتخاب می‌کنیم یا عاشق می‌شویم؛ انتخاب و خواسته بخش سالم ما هستند یا بخش ناسالم ما..!؟ اول به این سوال فکر کنید.

اگر در کودکی پدر و مادری داشته باشیم که با ما بد رفتاری کرده باشند و ما دچار تله هایی شده باشیم؛ الان بیشتر احتمال دارد که در ازدواج نیز افرادی را انتخاب کنیم که با ما بد رفتار کنند یا ممکن است بیشتر جذب چنین افرادی شویم!

یا اگر ما را در کودکی زیاد کنترل کرده‌اند الان هم یا ما کاملاً تحت کنترل دیگران در می‌آییم یا دیگران را کنترل می‌کنیم! یا کسی که در کودکی آزار جنسی دیده است؛ الان هم درگیر روابط جنسی متعدد با دیگران می‌شود!

ما آگاهانه یا ناآگاهانه در مسیر تایید و تداوم تله‌ها زندگی می‌کنیم. حتی ترکیب هیجانی و جنسی که در ما نسبت به دیگران فعال می‌شود برگرفته از تله‌‌ ماست. مثلا کسی که طرحواره نقص/ شرم دارد؛ نسبت به کسی که حس می‌کند قدرت، هیجان و زیبایی دارد جذب می‌شود! یا کسی که طرحواره رهاشدگی یا محرومیت هیجانی دارد؛ بیشتر جذب یک رابطه عاطفی بی‌تعهد و ناپایدار یا سرد و بی‌عاطفه می‌شود!

پس عاشق شدن، ممکن است نشانه فعال شدن تله‌های ما باشد! زیرا کسانی که تله‌های ما را فعال می‌کنند برای ما آشناتر و جذاب‌تر هستند و حتی ما تعاریف و باورهایی از عشق داریم که مطابق با تله‌هاست! در اثر تله‌ها، برای ما دنیایی در در کودکی ساخته می‌شود که در بزرگسالی، جز آن، دنیای دیگر یا واقعیت دیگری را نمی‌بینیم! ما تمایل داریم که رنج‌ها و موقعیت‌های رنج آور کودکی را تکرار کنیم و با آدمهای مشابه روبرو شویم؛ البته نه آگاهانه

تله ها باعث می‌شوند که ما در دام تکرار شرایط کودکی بیفتیم! آنها به ما می‌گویند چه احساسی نسبت به خودت داشته باش و چه دیدگاهی نسبت به خود، دیگران و جهان..! تله‌ها به ما آسیب می‌زنند اما چون تنها باورهای آشنایی هستند که ما داریم؛ پشت آنها احساس امنیت داریم! زیرا باعث می‌شوند رنج واقعیت را تحمل نکنیم و با پیش‌بینی پذیری زندگی کنیم.

مثل یک سناریویی که از قبل در ذهن ما طراحی شده است و به ما می‌گوید با چه کسانی در ارتباط خواهیم بود؟ با چه کسی ازدواج می‌کنیم و چه کاره می‌شویم! برای بهبود و تغییر تله‌ها ابتدا بایستی نسبت به آنها بینش پیدا کنیم که کجاها بر ما تاثیر داشته و دارند و چگونه و در چه موقعیت‌ها و روابطی فعال می‌شوند. این گام اول درمان است.

برخی راههای تداوم و‌ تکرار تله‌ها در ما

۱- خطاهای شناختی: تفسیرهای منفی و غیرواقع‌بینانه‌ای هستند که توسط آنها رویدادها و واقعیت‌ها را تفسیر می‌کنید. کسی که تله خاصی دارد اطلاعات و رویدادها را به گونه‌ای تفسیر می‌کند تا تله‌های او تایید شوند. خطاهای شناختی باعث می‌شوند اطلاعات همسو با تله‌ها تقویت و اطلاعات مغایر با تله‌ها انکار یا نادیده گرفته شوند.

اگر متوجه شده‌اید دچار چه تله‌هایی هستید باید بررسی کنید در وقت موقعیت‌ها و رویدادهای منفی، چه افکار و برداشتهایی دارید؟ خطاهای شناختی موجود در افکار شما چه هستند؟ هر بار که خطاهای شناختی خود را پیدا و افکار و برداشت‌های خود را منطقی و انعطاف‌پذیر کنید؛ تله‌های شما هم بیشتر به خودآگاه آمده و تحت کنترل در می‌آیند. برخی از خطاهای شناختی را در استوری می‌آورم.

۲- الگوهای خودآسیب‌رسان: رفتارهایی هستند که شما را درگیر موقعیت‌ها و روابطی می‌کنند که تله‌های شما تکرار و تقویت می‌شوند. مثلا کسی که تله رهاشدگی دارد با آدمهایی وارد رابطه می‌شود که او را ترک می‌کنند یا همیشه به او خیانت می‌کنند یا اصلا متاهل هستند! یا کسی که تله محرومیت هیجانی دارد به آدمهای سرد، دل می‌بندد. یا کسی که تله بی‌اعتمادی/ بدرفتاری دارد درگیر روابط آسیب زننده می‌شود.

آگاه باشید که الگوهای تکراری شما در روابط چیست؟ بیشتر با چه نوع آدمهایی ارتباط برقرار می‌کنید؟ آیا آدمهای امن، سالم و مورد اعتمادی را انتخاب می‌کنید؟ نگویید همه مردها یا زن‌ها بد شده‌اند؛ پس من دیگر وارد رابطه با هیچکس نمی‌شوم! یا هیچکس من را دوست ندارد! یا همه می‌خواهند از من سواستفاده کنند! این عبارات، خودشان باورهای ناشی از تله‌هاست! به جای این، نقش خود را در این روابط پیدا کنید

۳- پاسخ‌های مقابله‌ای: افراد ممکن است در برابر تله‌ها بصورت عادت، سه واکنش ناسازگارانه نشان دهند که همین واکنش‌ها، بیشتر تله‌های آنها را تقویت می‌کنند.الف- جنگ (جبران افراطی) ب- فرار (اجتناب) ج- تسلیم یا میخکوب شدن. افراد ممکن است یک پاسخ خاص را بیشتر انجام یا در مقاطعی چند پاسخ مختلف را انجام دهند که در واقع سبک مقابله‌ای آنها محسوب می‌شود.

مثلا کسی که تله بی‌اعتمادی/بدرفتاری دارد ممکن است از برقراری هر رابطه عاطفی، اجتناب کند اما همان فرد اگر در رابطه‌ای آسیب زا باشد ممکن است برعکس خود را تسلیم نگه دارد! یا کسی که تله رهاشدگی دارد به روابطی که فقط او را ترک می‌کنند عادت می‌کند! اما پاسخ‌های سازگارانه بر اساس پذیرش واقعیت و مسئولیت و تعهد به تغییر انجام می‌شود

 

moshaver20...
ما را در سایت moshaver20 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرش ravanshenasekhoob بازدید : 202 تاريخ : ساعت:

احساس نارضایتی باعث می‌شود به فکر تغییر بیفتیم؛ اما این تمام ماجرا نیست! چون ما شاید احساس ناخشنودی داشته باشیم اما کنار عادت‌ها، باورها و تجربه‌های آشنای کودکی، احساس امنیت داریم؛ پس می‌ترسیم از این وضعیت هر چند بد خود، بیرون بیاییم!

ما فکر می‌کنیم که با همین آسیب‌ها می‌توانیم همچنان سالم زندگی کنیم چون از کودکی برای ما آشنا هستند و به آنها وابسته‌ایم! تله‌های زندگی، الگوها و پیش‌فرض‌های ذهنی، برای نگاه به خودمان، دنیا و دیگران هستند تا ما را در وضعیتی که از کودکی بوده‌ایم نگه بدارند!

اما برای اینکه از دنیای آشنای عادت‌ها و تله‌ها رها شویم و تغییر کنیم لازم است کمی تمرکزمان را از دیگران برداریم و با نگرش انتقادی به خود و زندگی‌امان نگاه کنیم. چه مشکلات و مسائل واقعی داریم؟ چه جاهایی دچار اشتباه شده‌ایم؟ چه افکار و باورهای خطایی داریم؟ چگونه تا اکنون خود را با مسائل زندگی سازگار کرده‌ایم؟

چگونه خود را با بهانه‌ها و باورها قانع کرده‌ و تسلیم شده‌ایم؟ بایستی به جاهای تاریک ذهن خود که سالهاست بخاطر ترس نرفته‌ایم؛ پا بگذاریم و در آنجا چراغ آگاهی برافروزیم. نیاز هست نسبت به افکار و باورهای خود کنجکاو باشیم تا متوجه نیاز به تغییر شویم. زیرا رشد درونی با احساس نیاز به تغییر و آگاهی در ما شکل می‌گیرد.

وقتی به این نتیجه برسیم تمام آنچه باور کرده بودیم ممکن است اشتباه باشد تغییر ما آغاز می‌شود! زیرا ما در برابر دانش و واقعیت، مقاومت می‌کنیم تا متوجه آنچه نمی‌دانیم؛ آنچه نمی‌خواهیم و آنچه ما را رنج می‌دهد نشویم! این نقش‌های انکار کننده و دفاعی را از کودکی و از والدین خود به ارث برده‌ و آموخته‌ایم. پاشنه آشیل ما اتفاقاً همین واقعیت‌هایی‌ است که از آنها می‌گریزیم!

اگر بیاموزیم چگونه و با چه ابزارهای دفاعی ذهن، تا اکنون در برابر واقعیت و تغییر، مقاومت کرده‌ایم و چگونه و با چه نقشهایی، خود را با مشکلات سازگار کرده‌ایم؛ می‌توانیم به تغییر خود امیدوار باشیم. برای اینکه این مسیر پیچیده و عمیق را به درستی طی کنیم؛ ممکن است نیاز به همراهی و حمایت یک مشاور داشته باشیم.

 
آگاهی از وجود و عملکرد تله‌ها باعث می‌شود بیشتر بتوانید آنها را کنترل کنید و کاری نکنید که ناخواسته باعث تکرار و تقویت آنها بشوید! اما برای اینکه‌ تله‌های خود را دقیقا بشناسید و آثار و عوارض آنها را تشخیص دهید و در افکار، رفتار و روابطتان کنترل کنید؛ لازم است مسیر زیر را طی کنید.

۱- تله‌های اصلی من چه هستند؟ می‌توانید توسط پرسشنامه و مصاحبه مشاور با شما و دقت در افکار، باورها و رفتارتان آنها را تشخیص دهید. این نکته را عرض کنم در اینترنت ممکن است پرسشنامه‌هایی برای شناسایی تله‌ها باشد

اما اگر توسط یک فرد متخصص از شما گرفته نشود و چون ممکن است از قبل، با نحوه امتیازدهی آزمون مطلع باشید یا شدیدا دچار انکار، اجتناب‌ و مقاومت باشید؛ ممکن است دچار خودسانسوری شوید اما متخصص با توجه به مصاحبه و پاسخ‌هایی که می‌دهید متوجه تناقض‌ها می‌شود و البته در مواردی نیز برای برخی افراد بهتر است حتما مصاحبه و بررسی بیشتر انجام شود

۲- مشکلات فعلی من چه هستند؟ در بخش‌های فردی، ارتباطی و شغلی، مشکلات خود را مشخص کنید. مثلا افسردگی، ترس و اضطراب شدید، تردید و بدبینی، اعتیاد، طلاق، خیانت، مشکلات زناشویی، اهمال‌کاری، بی‌مسئولیتی، بی‌اعتمادی، وابستگی، روابط ناپایدار، روابط جنسی متعدد، بی‌بند و باری، مصرف افراطی مشروبات الکلی، عدم واقع‌بینی و غیره

۳- مشکلات فعلی من با کدام یک از تله‌های من ارتباط دارند؟ نام مشکل، تله و نوع ارتباط را بنویسید. ‏مثلا افسردگی با محرومیت هیجانی - اعتیاد، پاسخ مقابله‌ای مربوط به تله نقص و شرم یا تله‌های دیگر - روابط ناپایدار و طلاق با تله رهاشدگی - اهمال کاری با تله استحقاق یا تله شکست - رفتار تحقیرآمیز نسبت‌ به خود و شکست در کارها با تله‌ نقص/ شرم و تله شکست و غیره . پاسخ‌های مقابله‌ای عبارتند از: جنگ - فرار - تسلیم. قبلا در این موارد توضیح داده‌امسوالات قبل ازدواج 

۴- چه عواملی تله‌های من را فعال می‌کنند یا برمی‌انگیزانند؟ مثلا همسر، دوست، والدین - انجام کارهایی خاص مثلا کارهای چالشی و پر استرس - قضاوت یا انتقاد دیگران - صمیمی شدن با دیگران یا نزدیک شدن دیگران به من - احساس تنهایی، بی‌خبری از همسر و غیره.

در وقت فعال شدن تله‌ها دچار احساسات و هیحانات منفی می‌شویم مثل ترس و اضطراب، شرم و خشم، درماندگی و افسردگی و... فعال شدن تله‌ها به معنی این نیست وجود ندارند؛ منظور عواملی‌ست که باعث تحریک آنها می‌شود. در وقت فعال شدن ما دچار رنج می‌شویم که برای کاهش آن، ممکن است واکنشهای ناسازگارانه انجام دهیم.

۵- ریشه‌های تحولی خانوادگی و محیطی، عوامل بیولوژیکی و خلق‌خویی موثر در پیدایش تله‌ها‌ی من چه هستند؟ مثلا پدر من آدمی سختگیر و کنترل‌گر بود که من را تهدید می‌کرد و مادرم آدمی وابسته و قربانی! یا مادرم با من از مصیبت‌ها و بدبختی‌هایش می‌گفت و من نسبت به پدرم احساس خشم داشتم یا اینکه تمام نیازهای من بدون چون و چرا ارضاء می‌شد! یا من آدمی گوشه‌گیر و خجالتی بودم. یا من پدرم را در کودکی از دست دادم یا والدین من از هم جدا شده‌اند و غیره

۶- خاطرات و تصاویر ذهنی مرتبط با تله‌های من چه هستند؟ هر وقت اشتباهاتی داشتید پدر با صدای بلند شما را تحقیر می‌کرد! مادر هیچ حمایتی از شما نداشت! گریه‌های مادر همیشه جلوی چشمتان است! اینها نمونه تصاویر و خاطراتی‌ست که ممکن است وقتی به کودکی فکر می‌کنید به ذهن شما بیاید.

تصاویر ذهنی بیشتری هم ممکن است باشد که اصلا به ذهن شما نیاید چون سرکوب شده است اما هیجانات سرکوب شده آن وقتی که تله‌های شما فعال می‌شوند به سطح می‌آیند و شما را آزار می‌دهند و روی رفتار شما تاثیر دارند!

در این مرحله بین تصاویر ذهنی دوران کودکی با تصاویر وقایع ناراحت کننده فعلی ارتباط برقرار می‌کنید.‌ شما با استفاده از تصویرسازی ذهنی و برقراری گفتگو، تله‌ها را به سطح خودآگاه می‌آورید و در سطح هیجانات، خشم‌ و ناراحتی خود را نسبت به حوادث دوران کودکی و آنهایی که مسبب تله‌های شما بوده‌اند نشان می‌دهید. اگر تحمل رنج تصویرسازی ذهنی را ندارید؛ بهتر است با همراهی یک درمانگر آن را انجام بدهید.

توجه: با اینکه الان هم اگر نسبت به طرحواره‌های خود ناآگاهی دارید ممکن است رنج‌های بیهوده و مشکلات بسیاری داشته باشید که از ریشه آنها بی‌اطلاع هستید و با اجتناب و سرکوب، هیجانات آنها را پوشانده‌اید اما گفتن جزئیات طرحواره درمانی هم ممکن است برخی از شما که طرحواره های عمیق و شدیدی دارید و حاضر نیستید رنج آگاه شدن را بپذیرید؛ به درک‌ و برداشت اشتباه بکشاند و به شما رنج فراوان بدهد و نتوانید نتیجه لازم را بگیرید و از درمان، کاملا ناامید شوید!

به همین خاطر، بهتر است با کمک یک درمانگر ماهر، درمان خود را پیگیری کنید و من در این پیج می‌توانم فقط به ذکر کلیات طرحواره درمانی بپردازم.

moshaver20...
ما را در سایت moshaver20 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرش ravanshenasekhoob بازدید : 206 تاريخ : ساعت:

تا به حال این فکر کرده‌اید چرا همیشه افراد ناسالم را برای ارتباط عاشقانه انتخاب می‌کنید؟! از خودتان تعجب می‌کنید که چرا شما جذب افراد خاصی می‌شوید که آنها را نمی‌خواهید!؟ اما برای اینکه این زنجیره روابط غلط تکراری را قطع کنید باید از دلایل پشت این روابط آگاه شوید.‌

اما اگر فکر کنید این افراد تصادفی و شانسی در مسیر شما قرار گرفته‌اند و خودتان هیچ نقشی نداشته‌اید یا از بخت بد شماست و اینها سرنوشت اجتناب ناپذیر شما هستند؛ هیچ وقت نمی‌توانید به دلایل واقعی برسید‌

در کودکی به علت شرایط، رویدادها و تاثیراتی که از والدین داشته‌اید؛ مجموعه باورهایی نسبت به خودتان، زندگی و دیگران در شما به وجود آمده است و در واقع از همان‌ کودکی توسط تصمیم‌ها و قضاوتهایی که کرده‌اید؛ برای دوران بزرگسالی، برنامه ریزی احساسی شده‌اید!

مثل یک کامپیوتری که برنامه‌ریزی شده است. این برنامه‌ریزی احساسی که ناخودآگاه هم هست؛ ناشی از تله‌هایی هست که از کودکی در آنها افتاده‌اید! مثلا تله‌هایی مثل رهاشدگی، بی‌اعتمادی و بدرفتاری، وابستگی، نقص و شرم، محرومیت هیجانی

این تله‌ها توسط باورهایی که در آنها وجود دارند به شما می‌گویند جذب چه کسی با چه مشخصاتی شوید و از چه کسی اجتناب کنید! مثلا اگر عشق و توجه لازم را از سمت پدر یا مادر نگرفته‌اید احتمالا به کسی علاقمند می‌شوید که او هم‌ عشق و توجهی به شما نداشته باشد و باعث شود احساس کنید باید با زحمت زیادی این عشق را بگیرید.سوالات قبل ازدواج 

اما برای اینکه از این برنامه ریزی احساسی آگاه شوید بهتر است تمرین پست بعد را انجام دهید.

در کودکی به علت شرایط، رویدادها و تاثیراتی که از والدین داشته‌اید؛ مجموعه باورهایی نسبت به خودتان، زندگی و دیگران در شما به وجود آمده است و در واقع از همان‌ کودکی توسط تصمیم‌ها و قضاوتهایی که کرده‌اید؛ برای دوران بزرگسالی، برنامه ریزی احساسی شده‌اید! مثل یک کامپیوتری که برنامه‌ریزی شده است. این برنامه‌ریزی احساسی که ناخودآگاه هم هست؛ ناشی از تله‌هایی هست که از کودکی در آنها افتاده‌اید!

این تله‌ها توسط باورهایی که در آنها وجود دارند به شما می‌گویند جذب چه کسی با چه مشخصاتی شوید و از چه کسی اجتناب کنید! مثلا اگر عشق و توجه لازم را از سمت پدر یا مادر نگرفته‌اید احتمالا به کسی علاقمند می‌شوید که او هم‌ عشق و توجهی به شما نداشته باشد و باعث شود احساس کنید باید با زحمت زیادی این عشق را بگیرید. اما برای اینکه از این برنامه ریزی احساسی آگاه شوید تمرین زیر را انجام‌ دهید و در تکرار آن مداومت داشته باشید.

جدولی در سه ستون بکشید. موقعیت، رویداد یا تجربه‌های رنج‌آوری که در دوران کودکی داشته‌اید را به ذهنتان بیاورید و در ستون اول بنویسید. رویدادهایی مثل طلاق والدین، مشروبخواری و اعتیاد والدین، مشاجرات، اختلافات و خیانتهای والدین، تمسخرها و سرزنش‌ها، تنبیه‌ها و تحقیرها، مقایسه‌ها و تبعیض‌ها‌، بی‌توجهی‌ها و بی‌محبتی‌هایی که نسبت به شما شده است و غیره

اکنون فکر کنید رویدادهای ستون اول باعث چه تصمیمات یا قضاوتهایی در شما راجع به خودتان، زندگی و دیگران شده‌ است؟ پاسخ این سوال را در ستون دوم بنویسید. اگر چیزی به ذهنتان نرسید در فرصتی دیگر آن‌ را بررسی کنید.

در مرحله سوم که بخش مهم تمرین است ببینید بعد از آن تصمیم یا قضاوت، چه برنامه‌ ریزی احساسی کرده‌اید؟ مثلا اینکه عاشق چه کسانی باید شوید یا از چه کسانی باید اجتناب کنید!؟ بعد از اینکه متوجه تاثیر تصمیمات و قضاوتهایتان شدید؛ می‌توانید با تغییر آنها برنامه ریزی احساسی خود را تغییر دهید.

منبع: مشاوره خانواده

moshaver20...
ما را در سایت moshaver20 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرش ravanshenasekhoob بازدید : 190 تاريخ : ساعت:

اگر با کسی در رابطه‌اید که گاهی هست و نیست و نمی‌دانید کجاست و به شما هم اصلا هیچ توضیحی نمی‌دهد یا حقیقت را نمی‌گوید؛ پس نمی‌توانید روی ازدواج و تعهد پایدار با او دل ببندید! زیرا اولین شرط یک رابطه پایدار این است که طرف مقابل در دسترس باشد! یعنی هیچ مانعی بر سر راه ارتباط شما نباشد! با کسی دیگر ارتباط عاطفی نداشته یا متاهل نباشد و کاملا متعلق به ارتباط با شما باشد. هیچ بهانه‌ای هم قابل قبول نیست!

مثلا بگوید تو هم فعلا باش تا من از همسرم یا پارتنرم جدا شوم! یا من تو را بیشتر از او دوست دارم! یا بگوید من اصلا با او رابطه جنسی ندارم؛ ما طلاق عاطفی گرفتیم! یا اینکه من بخاطر بچه‌هایم تحملش می‌کنم! یا مدت زیادی به شما وعده می‌دهد و شما را در امیدواری نگه می‌دارد! گاهی با اینکه از ابتدا می‌دانید رابطه‌ پایداری نیست اما باز دل می‌بندید و تازه متوقع و ناراحت هستید چرا او کم است یا همیشه نیست!

راستی چرا شما اصلا مجذوب افرادی می‌شوید که کاملا در دسترس شما یا متعهد به رابطه نیستند و هر چند وقت یکبار شما را طرد می‌کنند!؟ چرا در دسترس نبودن برایتان جذابتر است؟ احتمالا در کودکی توسط پدر یا مادر طرد شده‌ یا یکی از آنها را از دست داده‌اید یا طلاق گرفته‌اند یا آنها رابطه بی‌ثباتی از جهت عاطفی با شما داشته‌اند پس شما طبق الگوی #تله رها_شدگی همچنان این روابط را تکرار می‌کنید چون برایتان‌ آشناترند!

شاید هم احساس ارزشمندی ندارید و به دلیل #تله نقص_و_شرم فکر می‌کنید لایق رابطه بهتری نیستید! گاهی هم فکر می‌کنید اگر نزدیکتر شوم ممکن است آسیب بخورم و ترس از صمیمت دارید و به دلیل #تله بی‌اعتمادی_و_بدرفتاری نسبت به ارتباط با دیگران بی‌اعتماد هستید!

طرفتان علاوه بر اینکه باید با کسی در ارتباط عاطفی نباشد؛ باید آثار شکست‌های عاطفی قبلی را نیز با خود به رابطه حمل نکرده باشد! در هر رابطه‌ای اگر اصولی نداشته باشید یا ارزشهای خود را بخاطر دیگران زمین بگذارید؛ دیگران به خودشان اجازه می‌دهند خواسته‌های خود را به شما دیکته کنند و از شما مانند وسیله‌ای برای ارضا نیازهایشان استفاده کنند و بعد شما را رها و وسیله بهتری انتخاب کنند!

پس اول رابطه بگویید هدف شما از رابطه و درخواست شما از طرف مقابل چیست؟ آیا هدفتان مشترک است؟ چه موانعی بر سر ارتباط وجود دارد؟ مسئولیت و تعهد دو طرف در رابطه چیست؟ قاطعانه اعلام کنید که شما یک ارتباط متعهدانه و در دسترس می‌خواهید. اگر برای خود ارزش قائل شوید؛ خودتان را در روابط ناپایدار وابسته نمی‌کنید.

مشکل عمده‌ای که افراد افسرده و مضطرب دارند یا افرادی که ضعف عزت نفس دارند یا دچار تله‌ها هستند؛ این است که در جستجوی شواهد و اطلاعاتی می‌گردند که افکار بد یا منفی آنها را تایید کند! ذهن و باور آنها، طبق عادت، موارد مثبت، قابلیت‌ها و توانمندی‌ها را نمی‌بیند و یا کم اهمیت جلوه می‌دهد و به جای آن، بر روی اتفاقات منفی و اطلاعات موافق و هماهنگ با باورهایشان تمرکز می‌کند و در پردازش انتخابی خود، اطلاعات متناقض را رد می‌کند!سوالات قبل ازدواج 

به همین خاطر، شخصی که مثلاً تله رهاشدگی دارد کافی است که یک نفر به هر دلیلی، او را ترک کند یا حتی احساس کند که او را نمی‌خواهد و یا فردی که ضعف عزت نفس دارد کافی است که یک نفر از او‌ انتقاد کند؛ دیگر آن مورد را نشانه بد بودن یا حقیر بودن خود، تفسیر و توجیه می‌کند و دیگر به اطلاعات و شواهدی که این باور منفی او را نقض می‌کنند، توجه نمی‌کند!

مثلا اگر باور شما این باشد که فردی شکست خورده یا به درد نخور هستید؛ مسلماً هر اشتباه خود یا هر برخورد بد دیگران را، نشانه نالایق بودن خود تفسیر می‌کنید!

وقتی الگوی جستجوی محدود در ذهن شما فعال باشد؛ از تمام جوانب متفاوت، به یک مشکل نگاه نمی‌کنید و به اولین اطلاعاتی که موافق با باورهایتان رسیدید، دیگر جستجو را قطع می‌کنید و می‌گویید: دیدی گفتم که اوضاع افتضاح است! فکر می‌کردم که کسی من را دوست ندارد! گفته بودم که من بدبخت هستم!

این الگوی ذهنی، باعث می‌شود که در روابطی بمانید که تله‌های شما را فعال می‌کنند و یا افکار و رفتارهایی داشته باشید که باعث تقویت تله‌های شما می‌شوند! مثلا می‌گویید عشق یعنی همین! یا کسی بهتر از این پیدا نمی‌شود! همه اینطور هستند! یا من بهتر از این نمی‌شوم! یا این شرایط، حق من است!

البته این نکته را دقت کنید که قرار نیست شما برای اینکه الگوی جستجوی محدود را در ذهن خود تغییر دهید؛ به سمت تفکر مثبت و خوش خیالی بروید و صرفا نیمه پر لیوان را ببینید و یا اینکه برای افکار منفی خود، دلیل تراشی کنید؛ بلکه هدف این است که مبالغه‌ها و تعمیم دهی‌ها، مطلق اندیشی‌ها و تفکرات انعطاف ناپذیر خود را شناسایی و کم کنید و از تمام جوانب، به مسائل خود نگاه کنید.

اگر بدون سوگیری تاییدی، تمام واقعیت‌های متناقض و متفاوت با باورهایمان را ببینیم بهتر می‌توانیم رشد کنیم. پس لازم است افکار و باورهای خود را زیر سوال ببرید و به جستجوی اطلاعات و‌ شواهدی بپردازید که افکار منفی و مخرب شما را نقض می‌کنند.

تا وقتی که فکر می‌کنید تمام اطلاعات و عقایدی که در ارتباط با خودتان و دیگران دارید حقیقت مطلق هستند طرحواره‌های شما تغییر نمی‌کنند! طرحواره‌های شما مانند الگو و نقشه‌ای هستند که مسیر حرکت و رفتار شما را از قبل مشخص می‌کنند و شما تنها شواهدی را در زندگی و روابطتان می‌بینید که طرحواره‌های شما را تایید کنند!

به همین خاطر بعد از اینکه آگاه شدید دچار چه طرحواره یا چه تله‌هایی هستید باید ارتباط بین مشکلات اخیرتان را با طرحواره‌‌ها پیدا کنید و نیز دنبال شواهدی بگردید که بر خلاف طرحواره‌های شما باشند.

در واقع می‌خواهم به این نتیجه برسید که طرحواره‌‌های شما چیزی جدا از شما هستند؛ ذاتی شما نیستند و در دوران کودکی یا نوجوانی به شما وصل شده‌اند؛ اما شما آنها‌ را به عنوان حقیقت مطلق زندگی باور کرده‌اید!

مثلا چون باور کرده‌اید که همه شما را طرد می‌کنند؛ پس روابطی که شما در آن طرد نمی‌شوید یا نشده‌اید را اصلا نمی‌بینید و فقط روی نمونه‌هایی تمرکز می‌کنید که یا اصلا خود رابطه، نامناسب و ناپایدار بوده و شما آن را انتخاب کرده‌اید یا خود شما آن رابطه را به سمت جدایی کشانده‌اید!

یا مثلا چون باور کرده‌اید شما نالایق و بی‌ارزش هستید پس از رابطه مخربی که شما را تحقیر می‌کند بیرون نمی‌روید! این در حالی است که به خاطراتی فکر نمی‌کنید که این حس در کودکی از والدین به شما رسیده است و خود شما بی‌ارزش به دنیا نیامده‌ و شایسته تحقیر نیستید!

از چند راه می‌توانید برای یافتن موارد نقض طرحواره‌ها و زیر سوال بردن آنها اقدام کنید: الف) یافتن ارتباط بین مشکلات امروزتان با طرحواره‌ها و تشخیص تاثیر طرحواره‌ها بر مشکلاتتان ب) زیر سوال بردن افکار و باورهایی که نسبت به خودتان، زندگی، روابط و مشکلاتتان دارید ج) یافتن شواهد و مدارکی که طرحواره‌‌ها یا تله‌های شما را نقض می‌کنند د) یافتن خاطراتی در کودکی که نشان می‌دهد طرحواره‌‌ها از والدین یا دیگران به شما رسیده‌اند و چسبیده به شما نیستند.

moshaver20...
ما را در سایت moshaver20 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرش ravanshenasekhoob بازدید : 233 تاريخ : ساعت:

روانشناسی غیر علمی، ما را تشویق به ندیدن واقعیت‌ها و اتفاقات ناگوار، فرار از احساسات منفی و اجتناب از اطلاعات می‌کند! اما این اطلاعات چقدر غیرمهم و غیرلازم هستند؟ اتفاقات و اطلاعات، به خودی خود، به ما آسیب نمی‌‌زنند یا دست کم، این همه آسیب‌زا نیستند؛ بلکه تفسیر و استفاده‌ای که از آن‌ها می‌کنیم ممکن است آسیب‌زا باشد.

جهان بیرون، هرگز خودش را با افکار من تنظیم نمی‌کند! مسائل من نیز با فکر نکردن، محو نمی‌شوند‌ و اتفاقاً هر چقدر ما سعی کنیم به چیزی فکر نکنیم بیشتر در ذهن ما تکرار می‌شود و تاخیر نیز در حل مسئله یا فرار از واقعیت، کار را برای ما سخت‌تر می‌کند!

در رویکرد مقابله‌ای کنترل و سرکوب، ما می‌خواهیم علت‌ها را حذف کنیم تا دچار احساسات و افکار منفی نشویم! چون سلامت روانی را در این می‌دانیم که مطلقاً هیچ حس بدی در ما نباشد! شما شاید بتوانید در جهان بیرون، تنها چیزهایی که البته تحت کنترل شماست را حذف کنید؛ اما نمی‌توانید این رویکرد حذف و کنترل را برای جهان درون هم استفاده کنید!

ما موجوداتی هستیم با گذشته و تاریخچه‌ و با خاطرات و تجربیاتی... شما نمی‌توانید محتوای فکری، احساسی و هیجانی اینها را در خودتان حذف کنید؛ چه بسا سرکوب و کنترل، آنها را شدیدتر می‌کند و از میان خواب‌ها و اعمال ناآگاهانه‌ی شما سر بر می‌آورند!

پرداختن به مصرف الکل، مواد مخدر، قرص‌های روانگردان، رفتار خودکشی، افسردگی، حملات اضطرابی، اعتیاد به روابط جنسی، توهم مثبت، خوش خیالی و... اینها نمونه‌هایی از رفتارهای کنترلی است‌ که نتایجی جز بیماری، اجتناب از واقعیت و عدم روبرو شدن با مسائل نخواهند داشت.

این روش‌های کنترلی می‌خواهند بگویند اصلا قبل از اینکه دچار رنج و ناراحتی شوی، علت را حذف کن! اما شما چقدر کنترلی بر حذف و تغییر عوامل درونی و بیرونی ناراحتی خود دارید؟ این حذف و کنترل‌ها چه هزینه‌ها و تبعاتی برای شما به همراه دارند؟ به اینها خوب فکر کنید.

مشکلات روانشناختی ما، زمانی شروع یا تشدید می‌شوند که می‌گوییم من نباید بترسم! من نباید گریه کنم! من نباید الان دلتنگ کسی که مرا ترک کرده باشم! من نباید احساس تنهایی کنم! این نبایدها ناشی از نپذیرفتن واقعیت و روبرو نشدن با احساساتتان است و به این منجر می‌شود که شما واکنش‌های هیجانی انجام دهید تا احساس رنجتان را هر طور شده، رفع و در واقع، سرکوب کنید!

مثلا برای اینکه احساس تنهایی نکنید؛ با هر کسی از راه رسید یا دل بستید؛ ازدواج می‌کنید! برای اینکه احساس دلتنگی نکنید؛ وارد رابطه جایگزین می‌شوید! چون احساس بیهودگی و بی‌ارزشی می‌کنید یا چون از مشکلی در رنج هستید؛ به سمت اعتیاد و مصرف مشروبات الکی می‌روید! یا چون به شما خیانت شده و خشم دارید؛ شما هم با خیانت جبران می‌کنید! یا چون ترس از شکست دارید؛ هیچ کار جدیدی را شروع نمی‌کنید!

در تمام این حالات، شما شاید موقتا آن احساس رنجتان را خفه کنید که فقط حس نشود؛ اما چون رفتار شما هیجانی و بر اساس انواع اجتناب صورت گرفته است؛ سالم، مسئولانه و عاقلانه نیست. پس هم از آسیب جلوگیری نمی‌کند و هم شما را به نتایج درستی نمی‌رساند! وقتی احساساتتان را نپذیرید؛ از آنها کوه می‌سازید و‌ به آنها دامن می‌زنید؛ پس شدت و مدت آنها، زیاد و خارج از کنترل می‌شود! مثلا یک غم طبیعی را تبدیل به افسردگی می‌کنید!سوالات قبل ازدواج 

حتی ممکن است وارد توهمات مثبت شوید تا با افکار جادویی، احساس رنجتان را تسکین دهید! ممکن است در کنترل خرافه یا اشخاصی که شما را مسخ کنند قرار بگیرید تا احساس رنجتان حذف شود! اما هیچ راهی جز پذیرش واقعیت و احترام به حقیقت، شما را به صلح و سازگاری نمی‌رساند! وقتی واقعیت‌های خودتان را و دیگران را همان طور که هستند بپذیرید؛ احساس قدرت و اعتماد بنفس می‌کنید.

مهم این است آگاه باشید فرار، انکار و توهم دارد به شما چه آسیب‌هایی می‌زند؟ چه هزینه‌هایی برای شما به همراه داشته و چگونه شما را از اهداف و ارزشهایتان دور کرده است‌؟ خیلی اوقات حتی این فرارها و انکارها، خودآگاهانه نیست و آگاهی نسبت به آنها موجب آشکار شدن و توقف آنها می‌شود! با خودتان روبرو شوید و خود را با تمام آنچه هستید بپذیرید!

منبع: مشاوره خانواده

moshaver20...
ما را در سایت moshaver20 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرش ravanshenasekhoob بازدید : 217 تاريخ : ساعت:

افکار، قدرتشان را از شما می‌گیرند اما قادر مطلق نیستند که شما هر چه فکر کنید در جهان عینی و فیزیکی بیرونی که قواعد و قوانین تعریف شده‌ای دارد، تغییر ایجاد شود یا اتفاقی بیفتد! مثلا فکر کنید و بدون هیچ عمل فیزیکی، چیزی جابجا شود یا صفحاتی از کتاب شما ورق بخورد!

بعضی افراد چنان روی قدرت افکار اغراق می‌کنند که میان آنها و واقعیت بیرونی، فاصله می‌افتد و در نهایت، دچار توهم، از بی‌خود شدن و بیماری می‌شوند!

فرض کنید جایی از بدن شما به خونریزی افتاده است. اگر مثبت اندیش خوش خیال باشید می‌گویید: هیچ اشکالی ندارد! خیال می‌کنم اصلا زخمی وجود ندارد و یا فکر می‌کنم که زخمم خوب شده است!

اما اگر مثبت اندیش واقع‌بینانه باشید تلاش می‌کنید که آگاه شوید چه اتفاقی افتاده و زخمتان در اثر چه حادثه‌ای رخ داده است. آن را پانسمان می‌کنید و با تفکر مثبت، به روند طبیعی بهبود زخم می‌کنید.

در تفکر مثبت خوش باورانه، شما اصلا موارد منفی یا واقعیت‌های رنج‌آور یا خارج از میل و خواسته را نمی‌بینید و یا انکار می‌کنید! در تفکر منفی هم برعکس فقط روی موارد منفی تمرکز می‌کنید!

مثلا از یک گل، فقط خار آن را می‌بینید و از زیبایی و عطر گل لذتی نمی‌برید! شما می‌توانید سراسر زندگی‌اتان را پر از بدبختی و شکست بدانید و یا بدون هیچ مشکل و احساس منفی! این دو نوع تفکر، هر دو غیرواقع بینانه‌ و آسیب‌زننده هستند!سوالات قبل ازدواج 

مثبت اندیشان خوش خیال، از تفکر مثبت، برای اجتناب از افکار منفی و مشکلات واقعی خود استفاده می‌کنند. آنها برای توجیه ناتوانی خود، در پذیرش رنج زمان حال، به افکار مثبت مبتنی بر آینده پناه می‌برند و تا وقتی که واقعیت‌ها و اتفاقات، طبق لیست بایدها، خواسته‌ها و آرزوهای آنها رخ ندهد؛ دست به دامن افکار مثبت هستند تا شاید دنیا با توجه به انرژی مثبت افکارشان، تغییر کند! تفکر مثبت، وسیله انکار آنهاست!

اما وقتی که مجبورند درد و رنج واقعیت‌ها، اتفاقات و بیماریها را تحمل کنند خودشان را سرزنش می‌کنند که حتما من جایی خطا فکر کرده‌ام! یا مثبت فکر نکرده‌ام یا آنطور که باید باور نکرده‌ام!

در نهایت هر اتفاق بدی در زندگی رخ بدهد را گردن باورهای خودشان می‌اندازند و خودشان هم نمی‌دانند چگونه باید باور کنند تا اتفاق بیفتد! فقط می‌گویند من درست باور نکردم تا شکست نخورم! در حالی که وجود شکست‌ها و احساسات منفی، جزیی از زندگی طبیعی هر انسانی است.

منبع: مشاوره خانواده

moshaver20...
ما را در سایت moshaver20 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرش ravanshenasekhoob بازدید : 206 تاريخ : ساعت:

قبل از اینکه دست به حذف، تغییر و کنترل چیزهایی در بیرون بزنید تا ناراحتی های هیجانی خود را رفع کنید؛ ابتدا بایستی روی ریشه مشکلات هیجانی خود کار کنید. زیرا بسیاری از مشکلات هیجانی شما از عدم پذیرش احساسات ناخوشایند، اجتناب از واقعیت‌ها و داشتن افکار و باورهای غیرعقلانی در این موارد است.

شما ممکن است وقتی هیجانات منفی طولانی مدت و شدیدی دارید؛ با روشهایی مثل سفر کردن، خرید رفتن، کار زیاد، خوش بینی غیرواقع بینانه و... بطور موقتی از آن رنج روانی دور شوید یا اینکه با روشهای ناسالم‌تر مثل مصرف الکل، مواد مخدر، قرص و... از روبرو شدن با واقعیت‌های رنج‌آور اجتناب کنید؛ اما مشکلات هیجانی شما مثل افسردگی، اضطراب مفرط، عصبانیت و... ادامه خواهند داشت.

هر چقدر به خود دستور بدهید خوب باش و حس خوب داشته باش و هر چقدر به خودتان دروغ بگویید؛ نمی‌توانید از شر مشکلات هیجانی خود که ریشه در خودتان دارد خلاص شوید. شما استنباط می‌کنید که اگر من کار X را انجام دهم یا در موقعیت X قرار بگیرم؛ پس دچار احساس Y می‌شوم و اثرات Z را برای من به همراه خواهد داشت!سوالات قبل ازدواج 

مثلا فردی که هراس از نتیجه امتحان دارد سر جلسه شرکت نمی‌کند و یا فردی که ضعف عزت نفس دارد از ارتباط با دیگران دوری می‌کند. اما اتفاقا اجتناب از هر فکر و واقعیتی، آن را تقویت و می‌کند و هر چه تلاش کنید بیشتر به چیزی فکر نکنید؛ بیشتر به آن فکر می‌کنید!

تلاش برای احساس بد نداشتن، برای اینکه از عواقب و مشکلات احتمالی جلوگیری کنید؛ اتفاقا زمان حال شما را بیشتر به آن عواقب و مشکلات، گره می‌زند! برخی افراد، با این باور که در هر شرایط، احساس خوب داشته باش، یا فکر مثبت کن تا جذب کنی؛ بیشتر اجتناب از رنج‌ها و تجربه‌ها را تقویت می‌کنند!

آنها ادعا می‌کنند انسان سالم، استرس، افسردگی، خاطرات آسیب زا و... ندارد و نباید داشته باشد که نتیجه‌ی آن می‌شود توهم، خوش خیالی، تقلید از زندگی‌های به اصطلاح لاکچری، مصرف الکل و مواد مخدر، روابط جنسی بی‌تعهد و... هر چه با نشانه‌های مشکلات هیجانی خود مبارزه کنید تا زمانی که به ریشه های پیدایش آنها نپردازید؛ آنها رفع نمی‌شوند.

اما اگر باور شما این باشد که من مسئول احساساتم هستم؛بیشتر می‌توانید روی احساسات منفی خود تسلط داشته و آنها را بپذیرید؛ این پذیرش باعث می‌شود به جای انکار یا فرار از احساسات منفی، وجود آنها را در خودتان تصدیق کنید. بعد از پذیرش احساسات منفی و ناراحتی های هیجانی، بهتر می‌توانید اقدامی عملی و‌ مسئولانه در مورد تغییر افکار، باورها و حل مشکلات عملی خود انجام دهید.

moshaver20...
ما را در سایت moshaver20 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرش ravanshenasekhoob بازدید : 203 تاريخ : ساعت:

وقتی اتفاق ناگواری می‌افتد یا در موقعیتی منفی قرار می‌گیرید؛ افکار خطا و باورهای منفی شما به سرعت فعال می‌شوند و این افکار و باورهای شماست که منجر به احساسات و هیجانات منفی شما می‌شوند؛ نه آن اتفاق و موقعیت منفی. اما ممکن است نسبت به آنها ناآگاه باشید!

در این چرخه‌ی موقعیت و اتفاق - فکر و باور - احساس و هیجان، چه عواملی را می‌توانید کنترل کنید یا چه عواملی در کنترل شماست؟

ممکن است برخی موقعیت‌ها یا اتفاقات، تحت کنترل شما باشند مثلا می‌توانید وارد رابطه‌‌ ناپایداری نشوید که می‌دانید بیشتر به شما احساس ناامنی و رهاشدگی خواهد داد یا از تشنج و درگیری با افراد ناسالم خودتان را دور نگه ‌دارید.

اما برخی موقعیت‌ها و اتفاقات هستند که هم در کنترل شما نیستند یا کامل در کنترل شما نیستند و هم اینکه می‌بایستی با آنها روبرو شوید و نمی‌توانید و نبایستی از آنها بگریزید.

مثلا وقتی که لازم است در مصاحبه‌ای شرکت کنید؛ وقتی که باید برای جمعی صحبت کنید؛ وقتی کسی به شما توهین کرده است و یا در تلاشی شکست خورده‌اید؛ وقتی که در آستانه جدایی از یک رابطه ناسالم قرار دارید‌

اما شما در این وضعیت‌ها می‌توانید افکار و باورهای خود را منطقی و عقلانی‌تر کنید تا دچار هیجانات منفی نشوید یا حداقل هیجانات منفی کمتر و موقت‌تری را تجربه کنید تا به دنبال آن رفتار سالم‌تری از شما بروز داده ‌شود.

در نهایت با کمی اضطراب، در مصاحبه شرکت می‌کنید و برای جمع صحبت می‌کنید؛ قاطعانه و محترمانه با آن توهین برخورد می‌کنید و از شکست خود درس می‌گیرید و بدون ترس و وابستگی یا با کمترین رنج و آسیب، خودتان را با جدایی سازگار می‌کنید.سوالات قبل ازدواج 

اما اگر باور داشته باشید که آن موقعیت‌ها و اتفاقات ناگوار، مستقیماً علت هیجانات منفی من شده‌اند؛ متوجه افکار و باورهای واسطه نمی‌شوید و مسئولیت احساسات خود را نمی‌پذیرید. اتفاقات و موقعیت‌ها بر ما تاثیر دارند اما افکار و باورهای ما تاثیر بیشتری بر احساسات و هیجانات ما دارند و در واقع علت آنها هستند.

افرادی که عقلانی زندگی می‌کنند و درست اندیش هستند؛ افکارشان را بیشتر علت اصلی احساسات خود می‌دانند؛ آنها سالم‌تر زندگی می‌کنند و کمتر به هر دلیلی ناراحت می‌شوند. البته زیستن آگاهانه و عقلانی، به معنای حذف یا انکار احساس و عاطفه نیست و این دو هم در مقابل هم نیستند.

اما نادرست اندیشان و کسانی که رفتارهای هیجانی و غیرعقلانی دارند بیشتر تحت کنترل احساسات خود هستند و ثبات عاطفی و هیجانی نیز ندارند. آنها دیگران را مقصر احساسات خود می‌دانند.

منبع: مشاوره خانواده

moshaver20...
ما را در سایت moshaver20 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرش ravanshenasekhoob بازدید : 204 تاريخ : ساعت: